داستان انیمیشن ماجراجویی‌های بامزه و هیجان‌انگیز ناکلز را به تصویر می‌کشد که موافقت می‌کند، معاون کلانتر "وید ویپل" را به عنوان دستیار خود پذیرفته و شیوه‌های جنگجوی اکیدنا را به او آموزش دهد، اما ...

فیلم داستان مردی را روایت می‌کند که برای شرکت در یک بازی پرمخاطره که در آن شکارچیان سعی می‌کنند او را بکشند، یک میلیون دلار پیشنهاد می‌شود. او معتقد است که این بازی یک فرصت عالی برای پول درآوردن است، زیرا شکارچیان فقط می‌توانند زمانی او را هدف قرار دهند که او تنها باشد. اما مشکل اصلی او این است که هیچ یک از دوستان یا خانواده‌اش باور نمی‌کنند که این بازی واقعی است و ...

فیلم براساس داستانی واقعی روایت شده است. در سال 1935 میلادی یک روانشناس معروف در حوزه مسائل ماورایی به نام "ناندور فودور" تحقیقات خود را در مورد یک اتفاق عجیب در جزیره من Man واقع در دریای ایرلند آغاز می‌کند. یک خانواده ​​بریتانیایی به نام ایروینگز ادعا می‌کنند که یک خدنگ سخنگو در مزرعه‌شان با آن‌ها ارتباط برقرار کرده است. حال ناندور فودور شبکه‌ای مرموز از انگیزه‌های پنهان را کشف کرده و ....

یک نوجوان سرکش پس از دزدی از دو خلافکار خطرناک، در یک اردوی تابستانیِ کلیسا پنهان می‌شود. او در آنجا با دوستان جدیدی آشنا می‌شود و با چالش بزرگی روبرو می‌شود. خلافکاران رد او را می‌زنند و او باید برای حفاظت از دوستانش، راهی پیدا کند تا با این تهدید مقابله کند و ...

انجی تصمیم دارد تا کریسمس را به تنهایی بگذراند. اما زمانی که سوار مترو می شود ناگهان مترو به یک قطار کریسمس تبدیل می شود که او را به شهر محل تولدش در سال 2011 می برد و ...

وقتی یک فروشگاه هالووین در یک مرکز خرید متروکه باز می‌شود، سه دوست، تصمیم می گیرند که ...

فیلم داستان کهنه سرباز نیروی دریایی و کودکی یتیم که دست سرنوشت آن ها را به پیش هم میکشاند و ...

پس از قرار گرفتن در لیست سیاه صنعت تئاتر نیویورک، دو شهروند نیویورکی به نام های تاکر و ساندرن تصمیم می‌گیرند که ...

دو برادر در سرزمین مرموزی گم می‌شوند و سعی می‌کنند راه بازگشت به خانه را پیدا کنند ولی ...

داستان فیلم در دهه 1980 و درباره جوانی به‌نام "جی‌آر" در لانگ آیلند را دنبال می‌کند که پدرش در کودکی ناپدید شده است و ...

"هاچ منسل" یک مرد خانواده‌دار بی‌تکلف که در حین حمله‌ای به خانه‌اش از ترس به خود می‌لرزد. پس از این واقعه آتش اختلال روانی درونش را دوباره شعله‌ور می‌سازد و او برای گرفتن انتقام یکی از مهارت‌های مرگبارش را به کار می‌گیرد ، اما این کار او خانواده‌اش را در معرض خطر بزرگ‌تری قرار می‌دهد و…

پس از اینکه هلن با اکراه موافقت می کند كه به خانه سالمندان برود ، بصورت اتفاقی با دسته ای از زنان سالمند و سرزنده روبرو می شود که جرقه های امید و عشق را در زندگی اش دوباره روشن می کنند و ...

پس از مسابقه درگ با اتومبیل کانورتیبل قدیمی خود در حوالی پالم اسپرینگز، یک خلبان بازنشسته آزمایش ناسا گواهینامه خود را از دست می دهد. او که مجبور به حمل و نقل عمومی می شود، با کارولین ملاقات می کند و می آموزد که دوباره عشق و زندگی را طی کند و ...

در فیلم مرزها "لورا" و پسرش "هنری" مجبور می شوند پدری تک رو، مواد فروش و سبک سربه نام "جک" که از آسایشگاه بیرون انداخته شده را از آن سر کشور به خانه بیاورند و ....

داستان فیلم درباره‌ی یک نویسنده‌ی ماجراجو هست که بعد از اینکه گزارش‌هایی مبنی بر اینکه در یک ایستگاه متروی متروکه اتفاق‌های مرموز و عجیبی افتاده است را دریافت می‌کند ، به آنجا برای تحقیق می‌رود. اما…

"سموئیل سالومون"، استاد ادبیات، تقریبا یک سال پس از مرگ غم انگیز دوستش خسته شده است. ساموئل از یک کابوس تکراری رنج می برد که در آن یک زن...

دو برادر که در شهرشان از احترام زیادی برخوردارند ، قبول می‎کنند تا سکه‎های کمیابی را برای دوست‎شان که مرتکب جرم شده و به زندان افتاده است نگه دارند. اما زمانی که او آزاد می‎شود و سکه‎هایش را طلب می‎کند ، این دو برادر نقشه‎ای می‎کشند و…

ست مکفارلین، او در این فیلم نقش یک گوسفنددار بزدل را بازی میکند که وقتی از یک نبرد با تفنگ فرار میکند، دوست دمدمیمزاج خود (آماندا سایفرید) را از دست میدهد. زنی اسرارآمیز (چارلیز ترون) به شهر میآید و به او کمک میکند رفتاری شجاعانه داشته باشد. مشکل اینجاست که همسر زن (لیام نیسون) که یک یاغی بدنام است برای انتقام به شهر میآید...

داستان از این قرار است که گروهی از حیوانات جنگل تصمیم می‌گیرد برای اینکه محیط زندگی خود را حفظ کنند به دهلی سفر کنند و از مسئولین پارلمان بپرسند که چرا محل زندگی آن‌ها در آستانه نابودی قرار گرفته…

سه دوست میانسال که در بحران شدید مالی به سر می برند و دیگر نمیتوانند حتی هزینه خوراک خود را تامین کنند. نقشه ای می کشند تا به یکی از بانک های بزرگ شهر دستبرد بزنند و این در حالیست که تا به امروز با هیچ نوع سلاحی کار نکرده اند و ...

دنیس شخصیتی در داستان های کمیک است که همه دوستش دارند . وفتی پدر و مادرش از شهر خارج می شوند ، او پیش خانم و آقای ویلسون می ماند . کوچولوی شیطون آقای ویسون را عصبانی می کند ولی دنیس ... ...

سال ها سال قبل، در سرزمینی با زیبایی هوش ربا، انسان ها غرق در شادی و خوشبختی زندگی می کردند. تا اینکه یک ‏روز به دنبال واقعه ای دور از انتظار، دل پادشاه این سرزمین می شکند. شاهزاده اسیر اندوه و مردم دستخوش نا امیدی ‏می شوند. زندگی دیگر روال سابق را ندارد، البته تا وقتی که دسپرو متولد شود. موشی کوچک با گوش هایی بسیار ‏بزرگ که از تمام موش ها جسورتر است. از چاقو، تله موش و گربه نمی ترسد و بسیار هم کنجکاو است، چون از ‏لحظه تولد شروع به گشتن و یافتن کرده و می خواهد از هر چیز سر در بیاورد. از طرف دیگر عطشی سیری ناپذیر به ‏ماجرا و هیجان او دیده می شود و همین باعث می شود تا یک روز سر از کتابخانه شاهی در آورد. در آنجا خواندن را ‏یاد گرفته و کتاب ها او را به دنیاهای تازه ای رهنمون می سازند.

پس از نفرين خانواده ي رومانوف توسط راسپوتين ، آناستازيا ي کوچک را از مادربزرگش ملکه ماريا جدا مي کنند. آناستازيا در يک يتيم خانه بزرگ مي شود و در جواني با کساني آشنا مي شود که به اميد گرفتن جايزه اي از ملکه ي ثروتمند پير به دنبال دختري هستند که شبيه آناستازيا باشد تا او را به پاريس ببرند.

در سال ۱۹۹۵ «مارتي مک فلاي» يک نامه از دوست خود «دکتر امت براون» دريافت ميکند، و محتويات نامه به مارتي کمک ميکند که ماشين زمان را پيدا کند. مارتي با استفاده از ماشين زمان به غرب قديم ميرود و توجه ميشود که دوستش به دست ارازل و اوباش افتاده است و ...

«مارتی مک فلای» که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود...

 هیل ولی، سال ۱۹۸۵٫ «مارتی مک فلای» جوان (فاکس) نزد «دکرت امت براون» (لوید)، مخترع دیوانه، می رود که می خواهد ماشین زمانی را که ساخته، آزمایش کند. ماشین زمان به کار می افتد، ولی «براون» با رگبار مسلسل چند تروریست لیبیایی کشته می شود. «مارتی» نیز با ماشین زمان فرار می کند و به ۱۹۵۵ می رود.

" «رندل پاتریک مک مورفی» (نیکلسن) برای خلاصی از مقررات سخت زندان و کار اجباری روزمره خود را به دیوانگی می زند و به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود. خیلی زود آن جا را زندانی نفرت انگیزتر می یابد که پرستاری سادیست، «میلدرد راچد» (فلچر)، آن را اداره می کند ……